محمدرسول محمدی/ فیلم سینمایی «روز بلوا» در روزگار بنفش سینمای ایران که به نحوی ویژه دوران قلت و بینوایی سینما محسوب می شود، بازهم کیمیاست! فیلم محترم و ساده عدالتخواهانه است اما اینکه کارگردان بازیگری همچون بهروز شعیبی آن را ساخته است، سطح انتظارات را بالاتر میبرد و عملا مخاطب در مواجهه با چنین اثر ضعیفی از لحاظ فُرم سینمایی است که تمام حس خوب خود را نسبت به محتوی قابل تقدیر اثر از دست می دهد. اثری که به خوبی نشان میدهد، مشکل کشور از آغاز انقلاب این بوده است که قشری لیبرال و سرمایهدار -چه اصولگرای مذهبی و چه اصلاحاتی- همانند شخصیت «امیری»، خود را در هر دوره و دولتی، به ساختار مدیریتی، تحمیل میکنند و پول کلان به جیب میزنند؛ طوری که قانون را هم دور میزنند و به نفع خود مصادره میکنند و این در حالی است که نگاه اثر به ساختارهای حاکمیتی و دستگاه نظارت و مبارزه با مفاسد، نگاه خوبی است و بجای ترویج نوعی از آنارشیسم که در بسیاری از آثا سینمایی به چشم می خورد، سعی می کند تا ضمن حفظ جایگاه نهادهای حاکمیتی به آسیب شناسی مناسب پردازد؛ که البته این همه با ضعف اثر در ارایه فُرم سینمایی جذاب و بعضا خسته کننده همراه گردیده است.
فیلم سینمایی «روز بلوا» ماجرای گرفتاری ناخواسته شخصیتی با نام عماد در جریان فساد مالی و تلاش وی برای رهایی از آن است. عماد طلبه ای مرفه و مدرس دانشگاه است و در موسسه خیریه ای که همسر او مسئول آن است مشغول فعالیت است. موسسه ای اعتباری که برادر عماد به همراه دوستش و با حمایت امیری یعنی پدر با نفوذ همسرش، تاسیس کرده؛ اما دارایی های مردم را ضبط کرده و فرار می کند. پس از جریان فرار او عماد متهم به همکاری در بسیاری از قراردادها شریک است و پولشویی ها با استفاده از حساب او انجام شده، همچنین تعدادی از اسناد به نام اوست. عماد با همکاری یک هکر حرفه ای برادرش را می یابد و متوجه عمق ماجرای فساد مالی امیری و همکاری برادر و حتی همسرش می شود. عماد که فردی معتقد و متعهد است متوجه اشتباهات خود شده و به دنبال بازگرداندن پول مردم و جبران خسارت است. او از طریق افرادی که اجیر امیری و افراد مرتبط با تعدادی از نهادهای حکومتی که به نوعی در مفاسد اقتصادی دخیل هستند تهدید می شود؛ اما نهایتا تمام مدارک را تحویل مراجع مربوطه می نماید. |
فیلم سینمایی «روز بلوا» هرچند می توانست از بُنمایههای تصویری و سینمایی خوبی برخوردار شود؛ اما اساسا مشکل ژانر پیدا نموده و میان ملودرام و ناتورالیسم، گیر افتاده است؛ حال آنکه درواقع هم میخواهد رئالیسم آرمانخواه باشد و هم ملودرام خانوادگی، و هم اینکه نقد و نقبی به سیاست و اقتصاد و عدالتخواهی بزند و از آنطرف نیز وضع نامطلوب شهری را نشان بدهد که سرانجام هیچکدام از این مؤلفهها در فیلم ساخته نمیشوند و همین ایستایی و ثقل سخن است که اثر را به فیلمی کممایه، محافظهکار و منفعلانه تبدیل کرده است و شخصیتهایش در حد تیپ و دُرشتنمایی باقیماندهاند و به این ترتیب «روز بلوا» شخصیتهایی را نشان میدهد که چون بیرون از فیلمنامه، چندان پرداخته نشدهاند، لذا درون فیلم هم ساخته نمیشوند و تا به پایان این شخصیت ها، با انفعال، تهور، تقلای بیاساس، پشتهماندازی و...سیر میکنند تا نهایتا باتدبیر و کنشگری روحانی دانشگاهی فیلم، اوضاع کمی بهتر شده و از بار معضل نمایی فیلم کم می شود.
ارسال نظر